این اوضاع خراب داستان

توسط محمدرضا ...
|
۲۷ اسفند ۰۳

حورا: خب من که با بلاگردون اشنا بودم و جزو مخاطبانش بودم. یه روز فرشته بهم پیام داد و گفت اگه دوست دارم به تیمشون ملحق بشم. منم که عاشق کارای تیمی وبلاگی بودم خیلی خوشحال شدم. روزی که کنکور کارشناسیم رو دادن وبلاگم رو ساخته بودم و روزی که کنکور ارشدم رو دادم وارد گروه بلاگردون شدم:)

پست گذاشتن زیباست

توسط محمدرضا ...
|
۲۷ اسفند ۰۳

فرشته: همون اوایل ثریا گفت چنین ایده‌ای داره و نظرم چیه؟ گفتم به نظرم کار قشنگی میشه.

بعد یه روز اد شدم توی یه گروه که ثریا و نسرین و پری توش بودن، و اونجا شد هسته‌ی شکل‌گیری بلاگردون  :)